آلبوم روز نگار دومین سال رادین
رادین پسر مامان وارد سال دوم زندگیت شدی. تولد یک سالگی برات نگرفتیم چون حال وهوای خوشی نداشتیم و شما هم مریض شدی عمو بهنام یه کیک برات گرفته بود. بعد از اینکه دو روز توی یخچال مونده بود با آنا وآیلین وارمیتا کیک تکه کردیم و خلاصه همین شد تولدت رادین مامان الان که دارم برات مینویسم یک سال و چهار ماه وشانزده روزه هستی . از کارات بگم که این روزا یاد گرفتی ......خیلی بامزه شده کلی حرف یادگرفتی . عاشق طاها و آنا هستی کتابای آرمیتا را ورق میزنی به عکس پسرا میگی طاها و به دخترا میگی آنا ... کفشات وخیلی دوست داری اگه ببینی که جلو در گذاشتیم جیغ میزنی حتما باید بیاری داخل خونه ما هم مجبوریم قایم کن...